سراب
چشم مرا بسته و خوابم کنید
فارغ ازین کهنه سرابم کنید
عشق چو در میکده دیدیم و بس
جانب میخانه شتابم کنید
جام شرابی نکند چارهام
خمرهای آرید و خرابم کنید
گَر به شرابم نبود ذوق جان
جمله قسم داده مجابم کنید
دست ببندید چو دیوانگان
مست از آن بادۀ نابم کنید
قرعۀ مستی چو به نامم زدند
مست و سیه کار خطابم کنید
طعم خوش باده چو بر لب بماند
مرغ سحر چون به لب بام خواند
خنده به مستی و جنونم کنید
از در میخانه برونم کنید
شبزده بیدار کنیدم ز خواب
از پسِ آن مستی و سیل شراب
طعنه زنیدم همه خوابست این
میکدهای نیست ، سرابست این
تا به ابد از پس آن خواب خوش
در طلب میکده آبم کنید
...
لعن به هر زخم ربابم کنید
...
خنده بر اشعار کتابم کنید
کامران تندر
