رنج قدم
Updated: Mar 14, 2021
دردش همه بر جان من آن یار که غم داشت
آن دوست که بر پیکر خود زخم ستم داشت
آن کودک بیمار که در کنج خیابان
بغضش به گلو بود پرستار چو کم داشت
آن مادر نالان که چو بر دار پسر دید
یک ماهه کمر در غم این حادثه خم داشت
محروم بسیجی که کند امر به معروف
خود حسرت دیدار پریروی صنم داشت
آن حاکم بیچاره که بدبختترین است
از بیم دو صد فوج نگهبان به حرم داشت
آن یار که در زیر شکنجه بدنش سوخت
درد وطن و گردش آزاد قلم داشت
آن کهنه خدایی که پدر بود و ستم کرد
تقدیر بدینگونه به فرزند رقم داشت
آن بنده مفلوک که این ظلم نمیدید
در شکر همی بود که آن یار کَرَم داشت
هرچند مرا کفش نبودست همه عمر
آموخت مرا آنکه به پا رنج قدم داشت
کامران تندر
