دوست من کامران تندر
Updated: Nov 6, 2022

قریب بیست سال پیش طبق معمول آن زمان برای اجرای یک سخنرانی به اورنج کانتی رفتم. بخش نخست سخنرانی به پایان رسید و جمعیت برای تنفس از سالن بیرون رفتند. پس از انقضای مدت آنتراکت حضار یکی یکی به سالن مراجعت میکردند. من هم در پشت بلندگو قرار گرفتم و در انتظار بازگشت جمیع حضار بودم تا بخش دوم سخنرانی را آغاز کنم. در این میان جوانی خوش سیما و بلند قد ، موقر و متین با ورقی چند از کاغد سفید در دست به سوی من حرکت کرد. وقتی نزدیک شد دست راست خود را به طرف من کشید و گفت «آقا این برای شماست» و بلافاصله بازگشت و در صندلی خود مستقر شد. من تا وارد شدن جمیع حضار به مجلس سخنرانی وقت کافی برای خواندن محتویات آن دو نوشته داشتم و به قرائت آنها پرداختم.
نوشتههای آن جوان حاوی دو شعر بود که برای من سروده بود. هر دو شعر را از نظر گذراندم. هر دو شعر را فصیح و بلیغ یافتم با مضامین بدیع و بدون غث و سمین یا خطاهای صرفی و نحوی. آن ابیات سخت به دلم نشست و به خود گفتم: «من باید با این جوان آشنا شوم» پس از پایان جلسه به سوی او رفتم و با هم سخن گفتیم. معلوم شد نام ایشان «کامران تندر» است و در لوسآنجلس کار میکند.مراتب آشنائی با کامران به مودتی پایدار مبدل شد و کامران تا زمانی که به سانفرانسیسکو رفته بود در موارد مناسب به ما سر میزد و با گذشت زمان مراتب دوستی استحکام بیشتری مییافت.
با رفتن کامران به سانفرانسیسکو ارتباط ما تلفنی بود و دیدار ما زمانی صورت میگرفت که ایشان سری به لوسآنجلس میزد.
در آن زمان من پس از پنج شش سال چرکنویس کتاب «نقدی بر چاپهای انتقادی شاهنامه» را در چند دفتر به پایان برده بودم و بر آن شدم که جهت پایان بردن کار کتاب به دالاس نسبتاً آرام سفر کنم.

امّا وقتی به نیکی در باب این کار اندیشیدم معلوم شد که من به تنهائی قادر به پایان بردن کار کتاب نخواهم بود و باید از دوستی کمک بگیرم. به کامران تلفن کردم و مراتب مشکل خود را توضیح دادم. این دوست عزیز و این یار مهربان بلافاصله پذیرای این زحمت شد و کار خود را رها کرده و با اتومبیل به تگزاس آمد.
من تا این زمان از استعدادها و توانائیهای کامران اینقدر میدانستم که او در ایران به هنرستان موسیقی رفته و در آنجا از استعدادهای برتر بوده و در نواختن سازهای ایرانی بخصوص نی دستی قوی دارد. به استعداد شاعری او پیش ازین اشارت رفت.
در روز دوم ورود او گفتم «کامران جان ما باید یک ماشین نویس ورزیده پیدا کنیم» گفت «ببینم چه میشود» همان شب من از اطاق خود بیرون آمدم کامران را در حال ماشین نویسی کتاب دیدم که با مهارت تمام به این کار مشغول بود. او سرانجام کتاب پانصد و پنجاه صفحهای را با همه زیرنویسها به بهترین وجه به پایان برد.
روزی دیگر مشکل کامپیوتر پیش آمد و معلوم شد کامران متخصص کامپیوتر است. در صحنهآرائی، فیلمبرداری، آهنگسازی دارای ذوق و سلیقه هنری و در رشتههای دیگر کامران صاحب نظر و اهل عمل است. به قول فردوسی «به تنها تن خویش لشکری»
کوتاه سخن آنکه پس از قریب یکسال زحمات کامران کار کتاب به بهترین وجهی پایان یافت و در اختیار علاقمندان قرار گرفت. مخلص با قاطعیت عرض میکنم چنانچه زحمات کامران عزیز نبود کار کتاب به جائی نمیرسید و من همواره مدیون ذوق و سلیقه و دانش و نکتهبینی دوست ارجمندم کامران تندر هستم و خواهم بود.
یک شب که بر روی زمین نشسته با هم گپ میزدیم کامران شرح جنایتی که بر او رفته بود را برای من با ذکر جزئیات بیان کرد. آثار تأثر از رنجی عمیق در چهرهاش آشکار بود. من در منتهای حیرت به جزئیات این جنایت کریه گوش فرا داده بودم و نمیدانستم چه باید گفت.
امروز که کامران عزیز با شجاعت تمام درد و رنج چندین ساله خود را با جامعه ایرانی در میان گذاشته و جنایتکاران را معرفی کرده است به صداقت و دلیری او درود میفرستم و امید آن دارم که جنایتکاران به سزای خود برسند.
بهرام مشیری